" ذغال تا گرم نشه و حرارتی نداشته باشه قابلیت این رو پیدا نمیکنه که از بقیه ذغال ها جداش کنند و مثلا بذارندش روی آتیش دون قلیون ، اگه همینطور سرد باقی بمونه فرقی بابقیه ذغال ها نمی کنه کسی بهش توجهی نداره و... . مَثل ما انسان ها هم همینه !"
مثل حکیمانه ای رو که گذشت هفته پیش از استاد رنجبر در شبکه سه شنیدم. کوتاه اما پرمعنا!
خیلی ها مون تشنه کمالیم اما تا وقتی العطشی نگیم و دنبال آب نریم و دست و پایی نزنیم هیچ اتفاقی نمی افته. نتیجش فقط لبی خشکه و دلی حسرت زده.چو محبوسان به یک منزل نشسته به دست عجزپای خویس بسته
دلیران جهان آغشته در خون تو سرپوشیده پاننهی بیرون
اگر مردی برون آی و سفر کن هرآنچ آید به پیشت زان گذر کن
خلیل آسا برو حق را زلب کن شبی را روز روزی را به شب کن
بگردان زین همه ای راهروی روی همیشه لا احب الافلین گوی
و یا چون موسی عمران در این ره برو تا بشنوی انی انا الله
گذاری کن ز کاف نون و کونین نشین بر قاف قرب قاب قوسین
دهد مر حق تو را هر آنچ خواهی نمایندت همه اشیا کما هی
(گلشن راز : شیخ محمد شبستری)